سلام . خدایا . دوباره دلم گرفته . نمیدونم باید چیکار کنم. دیوونه شدم. دیگه عقلم به جایی قد نمیده.( یکی نیس بگه دختر مگه تو عقل هم داشتی ما نمیدونستیم.) خدا قاطی کردم. نمیفهمم باید چیکار کنم دیگه اون شوق و ذوق اولیه رو ندارم . اصلا دوس ندارم درس بخونم . میخوام هر چی کتاب المپیاد و ریاضی و درس مرس و هر چی تو این مایه ها رو بذارم کنار. ولی وقتی یادم میفته که بعضیا دارن درس میخونن چار ستون بدنم به لرزه میفته خدا کمکم کن . امشب داشتم تو یه کتاب میخوندم که هر کی واسه خدا کاری کنه خدا هم هوا شو داره . یاد این حدیث افتادم که کارا تون رو واسه خدا خالص کنید چون خدا فقط هر چی مال خودشه رو برمیداره و به مابقی کاری نداره . خدا امشب تازه فهمیدم که من اصلا نمیدونم واسه تو کاری کردن یعنی چی من اصلا نمیدونم رضای خدا یعنی چی . خدایا من خیلی بدم خیلی گناه کردم . خیلی غیبت بعضیا کردم . خدایا من اصلا نمیدونم الان چی باید بگم. فقط دارم تایپ میکنم . من اصلا هیچی نمی دونم فقط اینو میدونم که توداره اینا رو میخونی . خدایا دارم دیوونه میشم. دیگه بهتره تا یکی بهم گیر نداده برم بخوام . که امشب اصلا حوصله ی یکی به دو کردن با مابقی رو ندارم.